واگویهی نهم خانهی فرهنگوهنر گویه با عنوان «شترنج خیال؛ بازتاب هویت تصویری ایرانی در سینمای ایران» روز سهشنبه هفتم شهریورماه با حضور محمدرضا اصلانی، فیلمساز و نویسنده، سحر خوشنام، منتقد و فیلمساز، و محمد محمدی، پژوهشگر و دبیر نشست، برگزار شد.
نشست با سخنان محمد محمدی دربارهی کیفیت تصویر در تاریخ سینمای جهان، وامگیریهای سینما از نقاشی و توجه دانشکدهها و مدرسههای سینمایی جهان به روند تاریخ هنرهای تصویری آغاز شد.
محمدرضا اصلانی با اشاره به اینکه سینما گرچه مجموعهای از تصویر آنهم از نوع متحرک است امّا بهنوعی برآیند همهی هنرها و حتا دانشها است. باید در نظرگرفت که تصویر و همچنین سینما برخلاف دید رایج در ایران امری «گرفتنی» نیست بلکه امری «ساختنی» است. تصویر سوژهی خود را از فونکسیون یا جنبهی کارکردیِ خود آزاد میکند و بهعبارت دیگر، خودبسنده، خودایستا و فارغ از ارجاع به دیگری است. تصویر امری استتیک است و با بیوتی تفاوت دارد. با این مقدمه، نقاشی را پدر سینما باید دانست؛ در اینجا به جنبههای انگارهوار تصویر سینمایی هم باید توجه شود مانند انگارهی صداها و آواها. بنابراین در سینما مسئله فقط سینککردن یک صدا با تصویر یک سوژه نیست و باید تصویر در تمامیّت خود درک شود و اجزای آن باهم دیالکتیک داشته باشند؛ چنانکه نقاشان بزرگ این را در خلق تصویر بهخوبی دریافته بودند.
سحر خوشنام سخنان خود را با جملهای از فلینی آغاز کرد که «سینما فرزند ادبیات نیست، سینما فرزند نقاشیست» و اشاره داشت که از آغاز پیدایش سینما در غرب، نقاشان به سینما علاقهمند بودند امّا در سینمای ایران این رابطه شکل نگرفت و مفاهیم کلیدیِ مبانیِ هنرهای تجسمی راهی ندارد؛ و کارگردانان دیدگاه تصویریِ خاصی ندارند و اغلب اسلوب تصویریِ فیلمبرداران در فیلمها نمودار میشود. تنها سینماگران متفاوتی مثل محمدرضا اصلانی و سهراب شهیدثالث تلاش داشتند در سینمای خود تصویر خلق کنند. بهرام بیضایی، امیر نادری و ناصر تقوایی هم به سینمای دیگر کشورها توجه داشتند. در سینمای ایران حتا در پروژهی عظیمی مانند «محمد رسولالله» و با وجود ویتُریو استُرارو هیچ اتّفاق تصویریِ درستی رخ نداد.
نفیسه موسوی 1402/6/14 - 14:14