مشتری دائم قهوهخانه عمو جلیل بود. مردی میانسال، مهماننواز و مردمدار که قهوهخانهاش یک اتاقک ده دوازده متری بود با سکویی که دست راست در ورودی قرار داشت. روی سکو فرشی حصیری طوری انداخته شده بود که تکوتوک مشتریها روی آن مینشستند. چند صندلی درب و داغان با یک میز لکنته هم داشت که آنها را کنار جوی آب زیر درخت توت چیده بود. صمد را میشد آنجا پیدا کرد. صمد بهرنگی را میگویم.
در تاثیرگذاری صمد بهرنگی، موافقان و مخالفانش هیچ کدام تردیدی ندارند. اما صحبت از کیفیت تاثیر او کار آسانی نیست چرا که شخصیت ادبیاش با مسائل سیاسی پیوند خورده است. ولی برای پاسداشت او در روز تولدش دلایل بسیاری وجود دارد. به قول غلامحسین ساعدی «شاهکار او زندگیاش بود».
صمد بهرنگی دوم تیر هزاروسیصد و هیجده در تبریز به دنیا آمد. تولدش مصادف با شروع جنگ جهانی دوم و حوادث پس از آن یعنی نهضت آذربایجان، نهضت ملی و نخستوزیری دکتر مصدق و کودتا بود. حتما این حوادث در به کمال رسیدن صمد بیتاثیر نبوده است. برادرش نقش پدر و مادرشان را با وجود کمسوادی در علاقهمندی او به ادبیات بهخصوص فولکلور غنی آذربایجان بسیار مهم دانسته است. در آن زمان فرهنگ قهوهخانه رفتن رواج زیادی داشت و بدون شک تعداد زیادی از قصههای صمد در اتاقک عموجلیل متولد شدهاند و برای نوشتن کتابی مثل افسانههای آذربایجان و نشست و برخاست با افراد محلی زمان زیادی را در قهوهخانه گذرانده است.
از قصههایی که این نویسنده برای کودکان نوشته میتوانیم از تلخون، الدوز و عروسک سخنگو، کچل کفترباز و ماهی سیاه کوچولو نام ببریم. او آثار فولکلور را گرد آورده و شعر هم دارد که شاید مهمترین آنها افسانههای آذربایجان، متلها و چیستانها و پرندهی آوازهخوان باشد. صمد بهرنگی نویسنده پرکاری بود. مقالات بسیاری نوشت و آثاری از عزیز نسین، ناظم حکمت را هم ترجمه کرد. یادش تا همیشه گرامی.
متن از ژاله معینی
نقاشی از زرتشت رحیمی
این نقاشی سال هزاروسیصدونودوچهار در نمایشگاه «چند روایت از یک انسان که با امواج ارس به دریا پیوست» در گالری دنا روی دیوار رفته بود.
نفیسه موسوی 1402/4/7 - 17:38